تربیت بدنی - ورزش - علم

مطالب خواندنی

نصیحت تربیت نیست

نويسنده:مرضيه محمدي
منبع:روزنامه همشهری
در شرايطي كه راه و روش تربيت را نمي‌دانيم اگر هيچ اقدامي نكنيم، به تربيت فرزندان كمك بيشتري مي‌كنيم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر بتوانيم از تربيت ناشيانه خودداري ورزيم، به تربيت شدن كودكان ياري مؤثرتري مي‌رسانيم. اگر مي‌دانستيم كه رها كردن مشكلات موقت كودك به جاي دستكاري‌هاي ناشيانه چه‌قدر به بهبود و كاهش آنها كمك مي‌كند دست از درمان آسيب‌زا برمي‌داشتيم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه چگونه، چه حرف‌هايي نزنيم و چگونه، چه اندرزهايي ندهيم به رسايي پيام تربيت قدرت بيشتري مي‌بخشيديم. اگر مي‌دانستيم كه چگونه تربيت نكنيم و چگونه تعليم ندهيم و چگونه تشويق و تنبيه نكنيم، به خوديابي، خودآموزي و خود رهبري كودك ياري بيشتري مي‌رسانديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر قدري تأخير در تربيت كودكان داشتيم به پختگي آنها كمك بيشتري مي‌كرديم. اگر از تب حرف باز مي‌ايستاديم، اگر از هجوم طرح‌ها و برنامه‌هاي تربيت عاريه‌اي دست برمي‌داشتيم، قوه كشف و ابداع در افراد را فزوني مي‌بخشيديم. اگر مي‌توانستيم حكيمانه خاموش باشيم، در تأثيرگذاري بر وجود فرزندانمان گوياتر بوديم. اگر مي‌توانستيم به موقع كنار بكشيم تا كودك، خود را نه در ما بلكه در خود باز يابد دخالت فعال‌تري در تربيت او داشتيم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌توانستيم اندكي نسبت به مسئوليت و رفع بي‌تفاوتي آنها كمك كنيم و اگر مي‌توانستيم به جاي آنها ارزش‌گذاري نكنيم؛ به استقلال، اعتماد به نفس، پشتكار و اراده آنها عظمت بيشتري مي‌بخشيديم و اگر مي‌توانستيم در محبت كردن معتدل باشيم، به جديت و اعتدال فرزندانمان در زندگي كمك بيشتري مي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌توانستيم اراده كودكان را در مقابله با دشواري‌ها و چالش‌هاي زندگي تقويت كنيم به خودسازي، خودكفايتي و خود اتكايي آنها كمك بيشتري مي‌كرديم. اگر مي‌توانستيم و تحمل آن را داشتيم تا فرزندانمان را اندكي ناكام كنيم، آنها را به درك لذت كاميابي ارتقاء مي‌بخشيديم. اگر مي‌توانستيم طعم آزادگي و قناعت را در نداري و محروميت مصلحتي به آنان بچشانيم فضيلت سيري و مناعت طبع را در آنها دروني مي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه نصيحت كردن، آموزش دادن نيست؛ ارايه مطالب ديني، تربيت ديني نيست؛ عادت دادن، ايجاد اخلاق دروني شده نيست؛ ياد دادن، تعليم دادن نيست؛ پاسخ دادن، قانع كردن نيست؛ نوازش كردن، محبت كردن نيست؛ ترحم كردن، احترام گذاشتن نيست؛ تعظيم كردن، تكريم كردن نيست و... به فهم راه و روش تربيت، نزديك‌تر مي‌شديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم زينت دوستي، زيبايي دوستي نيست؛ آراسته شدن، لباس به رسم روز پوشيدن نيست؛ دانش‌آموختن، دريافت گواهي‌نامه نيست؛ پرهيزگار بودن، گريز از صحنه نيست؛ منعم بودن، پولدار بودن نيست؛ دلبسته بودن، برده بودن نيست؛ پاي بندي به وظيفه، تسليم بودن به فرمان ديگري نيست؛ مردم خواه بودن، مردم‌داري نيست؛ مصمم بودن، لجوج بودن نيست؛ موقر بودن، تكبر كردن نيست؛ احترام گذاشتن به خود، افاده نمودن به ديگران نيست؛ به عدالت رفتار كردن، تلافي نمودن نيست؛ شنيدن، گوش فرا دادن نيست؛ ديدن، بصيرت يافتن نيست؛ ايمن بودن، محفوظ ماندن نيست؛ آسودگي، لميدگي نيست؛ هم‌نوايي، هم انديشي نيست؛ محجوب بودن، مستور بودن نيست؛ مشاركت دادن، واگذار كردن نيست؛ حفظ كردن صرف قرآن، قرآني شدن نيست؛ امنيت رواني، روان آسايي نيست؛ اعانه دادن، عدالت ورزي نيست؛ دل‌خوشي، تن پروري نيست؛ خردورزي، دانش اندوزي نيست؛ پيشتاز بودن، پس راندن ديگران نيست؛ انضباط داشتن، افسار به گردن كردن نيست و... به فهم حقيقت «تربيت» و زيستن با «حقيقت» نزديك‌تر مي‌شديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم قانون تربيت در درون طبيعت كودك به وديعه نهاده شده است، از قانون تراشي و نقش بازي در تربيت خودداري مي‌كرديم. اگر مي‌دانستيم تربيت واقعي، امري دروني، شخصي و خودانگيخته است، از تربيت بيروني، تحميلي و دگر انگيخته پرهيز مي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه تبليغ بدون ترغيب، ضد تبليغ است، از تبليغات صوري دست برمي‌داشتيم. اگر مي‌دانستيم كه تكرار كردن پيام، تحكيم بخشيدن به آن نيست، با كودكان به گونه‌اي ديگر رفتار مي‌كرديم. اگر مي‌دانستيم كه درصد عظيمي از ناهنجاري‌ها، كجروي‌ها، لجاجت‌ها، نافرماني‌ها، بزهكاري‌ها و اختلالات عاطفي كودكان و نوجوانان، ناشي از اقدامات تربيتي ما بزرگسالان است، دست از اين گونه اصلاحات و روش‌ها برمي‌داشتيم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم تربيت كردن وابسته كردن، مطيع كردن، بار آوردن، دست پرورده‌سازي كردن، رام نمودن نيست؛ بلكه برعكس، فتح مداوم موانع رشد، خوديابي دائمي، خود رهبري، خودگرداني و خويشتن گستري مستمر است، آن‌گاه از آسيب‌رساني به شخصيت كودك پرهيز مي‌كرديم. اگر مي‌دانستيم تربيت عاريه‌اي و تصنعي، مانع تربيت اصولي، ريشه‌اي و طبيعي است از قالب ريزي و قالب‌سازي‌هاي كليشه‌اي در تربيت كودكان خودداري مي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم ديني كردن، ديني شدن نيست؛ نقش دادن، نقش‌پذيري و الگوپذيري نيست؛ آموزش دادن، باوراندن نيست؛ اطلاعات دادن، ايجاد معرفت نيست؛ لوليدن، فعال بودن نيست و معتقد كردن، تبليغ كردن نيست؛ بدون ترديد از قيم بودن در جريان تربيت بازمي‌ايستاديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه ياد دادن، مانع ياد گرفتن است، هر چه سريع‌تر به آموزش و پرورش يك سويه و حافظه محور پايان مي‌داديم. اگر مي‌دانستيم كه جست‌وجو براي كشف نادانسته‌ها چه‌قدر از دانسته‌ها براي كودك مفيدتر است، هيچ‌گاه ذهن دانش‌آموزان را انبار دانش و معلومات ذهني نمي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه دستيابي به مجهول‌ مهم‌تر از دست يافتن به معلوم است به پرورش فكر كودك كمك بيشتري مي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه تشنه كردن ذهن يادگيرنده از سيراب كردن ذهن وي، به رشد و خلاقيت او كمك بيشتري مي‌كند از پاسخ‌مداري و نمره‌گرايي در آموزش خودداري مي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه هدف تربيت، ايجاد نياز و تشنگي به حقيقت است تا كودك، خود به كشف آن دست يابد از ارايه مستقيم حقايق به كودك خودداري مي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه كودك از چيزي تبعيت مي‌كند كه در تراز رغبت فطري اوست، آن‌گاه هر پيامي را بر كانون رغبت او سوار مي‌كرديم و نه بر كانون رغبت و خواسته خود.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه كودك تنها از كساني تبعيت مي‌كند كه مورد احترام اوست، آن‌گاه آموزش قوانين و ارزش‌ها را در قالب محبت و احترام ياد مي‌داديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه اثر يك نما و يك نگاه معني‌دار و نافذ در تربيت، گوياتر از هزاران برنامه، پيام، كتاب و... است تربيت نمادين را با تربيت كلامي همراه مي‌كرديم.


--------------------------------------------------------------------------------

اگر مي‌دانستيم كه تغيير رفتار و تحول در ساختار روان آدمي تنها در هنگام پذيرش دروني حاصل مي‌شود، قبل از پاشيدن بذر به حاصل خيز كردن زمين مي‌پرداختيم.

برچسب ها :
  1. تربيت
  2. مقالات آموزشي
  3. مقالات تربيتي


نمی خواهم به مدرسه بروم

ويسنده:يتا شاهرخ / پروين نظری نژاد
منبع:www.hamdardi.com
والدين ، هيچ گاه اطمينان ندارند که آيا به اجبار کودک را به مدرسه فرستادن کار درستي است يا نه؟ آنها به طور دقيق نمي دانند که آيا کودک ، واقعا احساس ضعف و بيماري کرده يا مثل بسياري از کودکان که گاهي دلشان نمي خواهد به مدرسه بروند بهانه گيري مي کند. در خانه هايي که مدرسه رفتن کودکشان به صورت مشکل در آمده صبحهاي زود، مالامال از اشک و دعوا و سر و صداست. بعضي از کودکان صبح که از خواب بيدار مي شوند، مي گويند که به مدرسه نمي رويم و تعداد ديگرشان تمارض به دل درد و سردرد مي کنند، يا با آه و ناله اعلام مي کنند که حالشان خوب نيست. مهم نيست فرزندتان چگونه حالت اضطراب و نارضايتي خود را نشان مي دهد، بلکه آنچه اهميت دارد اين است که شما با دلداري دادن ، اعتماد به نفس او را تقويت کنيد؛ اما گاهي اوقات بايد علايم فيزيکي را که باعث نشانه هاي بيماري فرزندتان مي شود ناديده بگيريد و بهترين راه اصرار به اصل موضوع است که او بايد به مدرسه برود. به نظر يکي از کارشناسان در اين مواقع بهتر است بگوييد: «عزيزم تو يک درجه هم تب نداري و چشمانت سرحال و شاداب است. مامان و بابا امروز کارهاي مهمي دارند که بايد انجام دهند. پس بهتر است به مدرسه بروي تا ما هم به کارهايمان برسيم.» با وجود اين ، اگر به فرزندتان به دليل اين که واقعا بيمار است ، اجازه مدرسه رفتن را نداديد، او را مطمئن سازيد که روز خوبي در خانه نخواهد داشت. او را در رختخوابش بخوابانيد و در ساعات بعدي روز هم ، حتي اگر گفت حالش بهتر است ، اجازه بازي ندهيد.


--------------------------------------------------------------------------------

دلايل اضطراب کودکان هنگام رفتن به مدرسه
دلايل متعددي وجود دارد که چرا کودکان 6-5 ساله از رفتن به مدرسه مي گريزند، مهمترين و معمول ترين نارضايتي آنها عبارتند از: «من مي خواهم فقط در خانه بمانم!» بعضي کودکان در اين سن به زمان بيشتري براي سازگارکردن خود با قوانين و محيطهاي جديد نياز دارند. بازگشايي مدارس پس از تعطيلات تابستاني ، به دنيا آمدن خواهر يا برادر، بيماري و يا مرگ يکي از اقوام مي تواند باعث اضطراب و دلشوره کودک شود، حتي بچه اي که قبلا اين طور نبوده ، ممکن است دچار اين اضطراب ها شود.
راه حل:
با فرزندتان درباره آنچه که در روزهاي مدرسه انجام مي داده صحبت کرده و روي نکات مثبت و جالب توجه تاکيد بيشتري کنيد. ساعات روز او را طوري برنامه ريزي کنيد تا احساس رضايت بيشتري کند. استفاده از وسايل کوچک و جالبي که به طور چشمگيري باعث کاهش اضطراب و تقويت اعتماد به نفسش مي شود بسيار موثر است. از قبيل گذاشتن يادداشت هايي در ظرف غذايش ، حيوان کوچک عروسکي يا يک سري عکسهاي خودش.


--------------------------------------------------------------------------------

از مدرسه مي ترسم!
بعضي کودکان 6 ساله به طور عجيبي از مدرسه مي ترسند و به مادرشان مي گويند: «من به مدرسه نمي روم و در خانه مي مانم» ترس اين کودکان ممکن است دلايل متعددي داشته باشد از جمله ترس از سوار شدن سرويس ، دعوا کردن با دوستش ، توبيخ شدن توسط معلم ، قادر نبودن به بستن بندهاي کتاني (کفش) يا مسخره کردن او به خاطر عينکش.
راه حل:
با معلم او صحبت کنيد و شيوه جديدي را براي حل مشکل کودکتان پيدا کنيد. به عنوان مثال اگر او را مسخره مي کنند، به معلمش بگوييد تا با بچه هاي ديگر صحبت کند. اگر از سرويس مدرسه مي ترسد با راننده سرويس تماس بگيريد و از او بخواهيد که فرزندتان را با اسم صدا کرده و به او خوشامد گويد و اجازه دهد که رديف جلو بنشيند.


--------------------------------------------------------------------------------

من مثل کودکان ديگر باهوش نيستم
هنگامي که کودکان براي سلامت جسماني و عقلاني به مراکز سنجش سلامت مراجعه مي کنند، اضطراب آنها به طور فزاينده اي زياد مي شود. در اين مراکز کودکان 5-6 ساله اي هستند که احساس بدي درباره موفقيتشان در مقايسه با ديگر همکلاسي هايشان دارند.
راه حل:
اگر فکر مي کنيد که فرزندتان به کمک بيشتري نياز دارد، به معلمش بگوييد به او توجه و کمک بيشتري کند يا يک معلم خصوصي برايش بگيريد. به جاي اين که سعي کنيد خودتان معلم کودکتان شويد همانند يک راهنماي خوب عمل کرده و به آن کاري که فرزندتان خوب انجام مي دهد، تکيه کنيد. او را مطمئن سازيد که در صورت اشتباه انجام دادن کاري هيچ مساله اي پيش نمي آيد و تنها انتظاري که از او داريد اين است که سعي کند بهترين باشد.


--------------------------------------------------------------------------------

علت نرفتن به مدرسه را دريابيد
کشف کنيد چه عاملي در مدرسه آنقدر کودکتان را آزار مي دهد که از رفتن به آنجا خودداري مي کند. با کودک صحبت و او را تشويق کنيد تا تمام خبرها و اتفاقاتي را که باعث مي شوند او به مدرسه نرود براي شما بگويد، اين روش را هم بيازماييد. از کودک بخواهيد فهرستي از آنچه در مدرسه مورد علاقه اش است و آنچه را که دوست ندارد با ذکر دليل براي شما بگويد. ببينيد آيا نشانه هايي از اين که کودک از مدرسه رفتن نمي ترسد ولي از ترک خانه واهمه دارد مي بينيد يا خير؟ ممکن است شما نتوانيد به حل و رفع مشکل بپردازيد، ولي مي توانيد به کودک کمک کنيد با احساساتش کنار بيايد. با نشان دادن علاقه تان و درک مسائلش به او اطمينان خاطر بدهيد. با دوستان و برادر و خواهرهاي کودک صحبت کنيد. شما اغلب مي توانيد با پرسش ، از احساساتش آگاه شويد. گاهي برادر يا خواهر بزرگتر مي تواند اطلاعات مفيدي به شما بدهد يا شما را در حل و رفع مساله ياري کند. با معلم کودکتان صحبت کنيد. مشکل را با او در ميان بگذاريد. سرآغاز اين رفتار چه آموزشي و چه احساسي باشد، معلم بايد از قضيه اطلاع داشته باشد و حتي ممکن است بتواند در حل و رفع آن مشکل کمک بزرگي براي شما باشد.


--------------------------------------------------------------------------------

کودک را به مدرسه و محيط آن علاقه مند کنيد
اين راهها را براي تشويق کودک به منظور به مدرسه رفتن بيازماييد. با نظري مساعد درباره مدرسه صحبت کنيد. روزهايي را که قرار است اتفاق خاصي در مدرسه بيفتد يا برنامه خاصي در مدرسه وجود دارد در تقويم علامت بگذاريد، مثلا به کودک بگوييد: «اين هفته قرار است تمام بچه هاي کلاستان را براي بازديد از يک ايستگاه آتش نشاني ببرند. فکر مي کني چه چيزهاي تازه اي ببيني؟ يادت باشد همه چيز را براي من تعريف کني».


--------------------------------------------------------------------------------

با دقت کافي وارد عمل شويد
اگر دليل خاصي براي دوست نداشتن يا احساس ناراحتي فرزندتان نسبت به مدرسه وجود ندارد لازم است که شما کمي هوشيارتر و تيزبين تر باشيد. درباره هر کدام از روزهاي مدرسه اش با او صحبت کنيد و عکس العملش را ببينيد. اگر در کشف (يافتن) آنچه که باعث نارضايتي اش مي شود به شما کمک کرد، شما نيز در حل اين مشکل به او ياري دهيد تا به اختيار خود بتواند به خودش کمک کند. همچنين با معلمش درباره روشهايي که ممکن است نظر او را نسبت به مدرسه عوض کند، صحبت کنيد. در حقيقت با کار گروهي مي توان ، نگراني کودکان را درباره مدرسه کم کرد از جمله تشويق هاي معلم ، داوطلب شدن دانش آموزان ، زنگ تفريح براي استراحت و حتي اختصاص دادن ساعتي در هر هفته براي صحبت کردن مدير مدرسه با شاگردان. بنابراين با استفاده از اين روشها کودکان 5 6ساله ديگر احساس نگراني و اضطراب براي مدرسه رفتن ندارند و روز به روز احساس راحتي و رضايت بيشتري خواهند کرد.

برچسب ها :
  1. مدرسه
  2. مقالات آموزشي
  3. اضطراب


چگونگي ايجاد علاقه در بين دانش آموزان

چگونگي ايجاد علاقه در بين دانش آموزان

        در مورد علاقه يا عدم علاقه بسيار در كتابها خوانده و يا از زبان ديگران شنيده ايم و دلايل و راهكارهاي بسياري برايمان آورده اند اما بنده اين بار با تكيه بر مطالب علمي كه بسيار كمك كار ماست سعي كردم نوشته ام را با تركيبي از تجربه و مطالب علمي شروع و يك نتجيه گيري قابل قبولي از آن داشته باشم اگر قدري تأمل كنيم مي بينيم كه كودكي كه در پيش دبستاني يا در سالهاي اوليه مدرسه پايه اول و دوم يك ساعت قبل از مدرسه با ذوق و شوق و علاقه آماده رفتن به مدرسه ميشود حتي والدين نيز نمي توانند مانع زود رفتن آنها در هواي نامناسب به دبستان شوند آيا اين عمل كودك را چيزي جز شوق و علاقه ميتواند ورق بزند طبعا خير ، اما چه شده است همين كودك بعد از چند سالي آرام آرام از مدرسه فراري مي شود و پدر و مادر نيز نمي توانند او را وادار به ادامه تحصيل نمايند و در نهايت ترك تحصيل مي نمايد يا با نمرات ناپلئوني به سختي قبول مي شود . آيا غير از اين است كه دليل اين بي علاقه اي را بايد در مدرسه و كتابها و سبك و سياق مدرسه و معلمان بايد جستجو كرد ، پس بياييد قدري به خودمان بيانديشيم و چگونگي ايجاد علاقه را در اين گونه دانش آموزان پيدا نماييم .

     به ياد دارم كه در زمان كلاس از اولياء و دوستان و همكلاسانم مي شنيدم كه فلاني داراي ذهن بالايي است و درس را خوب مي فهمد و شاگرد ممتاز است و ما هم به اينگونه افراد احترام خاصي قائل بوديم و شايد طرح اين موارد از سوي اينگونه افراد برايم قدري ناراحت كننده بود كه چرا ما و امسال ماها داراي چنين ذهن و استعدادي نيستيم و اصلا بيان اينگونه دلايل در واقع ترمزي بود براي كساني كه مي خواستند بيشتر تلاش كنند و درس بخوانند و ما قبول مي كرديم كه فقط خداوند به آنها استعدادخوبي داده و بقيه به هيچ وجه نمي توانند همپاي آنها شوند و همين امر باعث مي شد كه بقيه دست از تلاش بر دارند و كم كم قبول كنند كه نمي توانند رشد نمايند چرا كه آنها داراي ذهن و استعدادخدادادي هستند و ما خير و عامل اصلي رشد را منتصب به شخص نمي دانستيم « البته كه در هركاري بايستي به خداوند توكل كرد» .

    اكنون با پيشرفت علم متوجه شديم تمام آن عقايد پوچ و باطل بوده است به فكر افتاديم كه چگونه دانش آموزان و فرزندانمان شاگردان ممتازي شوند و چگونه بتوانيم دانش آموزان كوشايي داشته باشيم ؛ شايد جواب اين سؤال در ظاهر بسيار ساده باشد و آن يك كلمه است « علاقه » اما چگونگي ايجاد علاقه برايم بسيار مهم است و پيدا كردن راه حل براي اين سؤال بسيار سخت است ؛ دانش آموزي كه فرار را بر قرار در مدرسه ترجيح مي دهد ؛ چگونه مي توان در او ايجاد علاقه به درس كرد ، چگونه مي توان او را شيفته و عاشق درس و كتاب نمود .

   براي پيدا كردن جواب اين سؤال هميشه به فكر اين بودم كه چرا هنگامي كه دانش آموزان ورزش دارند و هوا سرد و بارندگي است باز هم دوست دارند بيرون بروند و بازي نمايند و با عنايت به اينكه ممكن است اين دانش آموزان در ساعت ورزش خسته شوند و هواي بيرون سرد و مشكل آفرين است اما اگر توپشان را از آنها نگيري و اجازه بازي بدهي تا غروب بازي مي كنند اما چرا همين دانش آموزان در كلاس رياضي و غيره با توجه به اينكه روي صندلي نشسته و راحت هستند خسته مي شوند و بي توجه هستند و گاها به خواب مي روند . 

      با خودم فكر كردم كه جواب اين سؤال را از خود دانش آموزان در ساعت ورزش بپرسم و وقتي به سراغ عده اي از آنها رفتم همگي گفتند ما عاشق توپ و ورزش هستيم و به شدت بازي كردن را دوست داريم و از ورزش كردن احساس شادي و نشاط مي كنيم و بسيار خرسنديم و اصلا ساعت ورزش و دبير ورزش نيز برايمان رضايت خاطر مي آورد .

   با خود فكر كردم كه در ساعت ورزش چه خصيصه هايي وجود دارد كه دانش آموزان اين همه عاشق ورزش و بازي هستند و علي رغم اينكه گاها معلمان ورزش نيز چيزي بيشتر از معلمان ديگر ندارند اما بسيار دوست داشتني هستند تا اينكه به نتايجي از اين قرار رسيدم و فكر كردم كه آنچه باعث شده است دانش آموزان اينگونه ساعت ورزش را دوست داشته باشند اينها مي باشدكه عبارتند از :             

1)       در ساعت ورزش دانش آموزان از آزادي عمل بيشتري برخوردار هستند

2)       همه دانش آموزان به كار گرفته مي شوند و فقط به عده خاصي توجه نمي شود

3)       دانش آموزان در گروههاي چند تايي (چند تيم ) براي رسيدن به يك هدف ( گل زدن و پيروزي ) با هم تلاش مي كنند

4)     هركاري كه دانش آموز انجام مي دهد يعني مي دود – توپ را با پا مي زند و غيره ، تمام اين حركات صحيح است و براي رسيدن به هدف مفيد است مثل كلاس درس نيست كه به دانش آموز بگوييم تو نمي تواني و اشتباه كردي

5)       معلم ورزش در واقع نقش دوستي شفيق و راهنمايي امين را بازي مي كند كه كمك كار دانش آموزان است نه حاكم بر كلاس و امرو نهي نمي كند

6)       ساعت ورزش براي دانش آموزان جذاب است  پس ما سعي  كنيم درسهايمان را بطور جذاب براي شاگردان طرح كنيم

7)       در ساعت ورزش براي رسيدن به هدف ( گل زدن ) شاگردان پس از تلاش همديگر را تشويق مي كنند

8)       هيچ وقت دانش آموزان از نمره هراسي ندارند و ورزش كردن را براي نمره گرفتن انجام نمي دهند و بحث نمره حل شده است

       و به دنبال اينگونه آيتمها بود كه تقريبا به جواب قانع كننده اي رسيده بودم و بعد از آن سعي كردم در كلاس درسم همان مواردي را كه در زمين ورزش و درس ورزش رعايت مي شود براي دانش آموزانم رعايت كنم و حتي در زمان تصدي مديريت مدرسه نيز به همكارانم موارد ذكر شده را توصيه مي كردم و كم كم متوجه شدم كه دانش آموزان نسبت به من و درس من علاقه مند ميشوند و درسم را بهتر مي خوانند و حتي از زبان دانش آموزي شنيدم كه « اگر دانش آموزي دبيري را دوست نداشته باشد درسش را نيز نمي خواند » و اما در اين بين متوجه شدم كه با اين شيوه بسياري از دانش آموزان زود جواب مي دهند ولي بعضي ها هنوز گاهي اوقات دچار مشكلات هستند و اينگونه دانش آموزان به جهت مشكلات بيروني و مدرسه اي كه تا كنون داشته اند ديرتر جواب مي دهند و با صبر و حوصله ميتوان آنها را نيز به راه آورد .

       و اكنون كه 21 سال سابقه آموزشي و مديريتي دارم با مطالعاتي كه در اين زمينه داشتم و با صحبتهايي كه با همكاران و دانش آموزان كردم به نتايج مثبتي رسيدم . و راههاي ايجاد علاقه در دانش آموزان را اينگونه ترسيم نمودم :

    1) دادن آزادي عمل به دانش آموزان

    2) توجه به همه دانش آموزان نه فقط عده خاصي

    3) استفاده از روشهاي فعال تدريس و گروه بندي دانش آموزان ( تيمي )

    4) اگر دانش آموز پاسخي مي دهد و جواب سؤال را ميدهد سريعا به او نگوييم كه شما اشتباه مي كنيد بلكه سعي كنيم با طرح سؤالات پياپي او را به جواب درست هدايت نمائيم ( روش سقراطي ) حسن اين كار اين است كه دانش آموز درفعاليتهاي كلاسي هميشه شركت مي كند .

    5) ما به عنوان يك معلم سعي كنيم دانش آموزان بجاي اينكه از ما حساب ببرند روي ما حساب كنند و در كارها و مشكلات يار و ياورشان باشيم .

    6) سعي كنيم درسهايمان را با روش فعال و متنوع براي دانش آموزان جذاب نماييم .

    7) براي رسيدن به هدف هميشه دانش آموزان را تشويق كنيم .

    8) به هيج وجه دانش آموزان را تنبيه نكنيم بلكه هميشه به دنبال فرصت باشيم و كوچكترين پيشرفت دانش آموز را به كرات تشويق نماييم تا موجب شادي و نشاط و علاقه دانش آموز به درس شود .

   9) به دانش آموزان احترام بگذاريم و آنها را از صميم قلب دوست داشته باشيم .

 10) با اولياء دانش آموزان صحبت نماييم ( آموزش خانواده ) كه به هيچ وجه بچه ها را به اجبار به انجام تكاليف مكلف نكنند بلكه منتظر باشند تا اينكه فرزندان آنها زماني كه دست به قلم شوند ، همان لحظه بچه ها را بسيار تشويق نمايند ( اين موضوع خصوصا در دوره ابتدايي و پايه هاي اول و دوم براي كودك بسيار خوشايند است) .

   11) سعي نكنيم كه افكارمان را به زور به شاگردان تحميل نماييم چرا كه كودكان نيز براي خودشان دنيايي دارند و چون ما مي خواهيم به كودكان آموزش دهيم پس سعي كنيم با زبان كودكان صحبت كنيم بقول معروف :

« چونكه با كودك سر و كارت فتاد                         پس زبان كودكي بايد گشاد  »

 

  12) هيچ وقت دانش آموزان را با نمره تهديدنكنيم و سعي كنيم با كمترين توجه و جواب ، به دانش آموز نمره خوبي بدهيم .

  13) بعنوان يك معلم سعي كنيم هميشه درسر كلاس مرتب و منظم باشيم و وضع ظاهري مناسب و دوست داشتني داشته باشيم .

 14) در انجام تكاليف درسي خصوصا در اوايل كار ، دانش آموزان را آزاد بگذاريد يعني به هر مقداري كه انجام دادند آنها را تشويق نماييم تا پيشرفت نمايند .

 

   و در پايان با پوزش از همه اساتيد فن و تعليم و تربيت ، آنچه بيان نمودم حاصل سالها تجربه اندوزي و دقت اين حقير بود كه ذره اي از درياي بيكران فن و هنر معلمي مي باشد كه ميتواند در راه پيشبرد اهداف تعليم و تربيت مفيد واقع شود .

 

                                       نوشته :مسلم پسرک لو مدرس تربیت معلم شهید بهشتی

گزارش تخلف
بعدی